- پر خراش
- سخت خراشیده بسیار شخوده
معنی پر خراش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه خراش بسیار دارد، بسیار خراشیده
پر شعله پر جرقه
پر خور پر خوار مقابل کم خوراک
پر آرزو پر هوس پر خواست
پر آز حریص
آنکه بسیار خورد پر خور
آنکه بسیار خوابد نوام مقابل کم خواب. یا جامه پر خواب. جامه ای که خمل بسیار دارد مقابل کم خواب
می زده می زده را هم به می چاره و درمان بود آنکه خمار بسیار در سر دارد. یا چشم پر خمار
حالت و چگونگی پر خرد مقابل کم خردی
پر هزینگی حالت و چگونگی پر خرج
دلیر، دلاور، یارنده، پر جگر
بسیار آراسته مزین
آنچه جگر را میخراشد ناراحت کننده عذاب دهنده: (اسب شیهه های جگر خراش میکشید)
پر ترس پر بیم
فرانسوی سوراخزنی
آنکه سر و صورت مردم را اصلاح کند سلمانی گرا
خراشندۀ دل، چیزی که دل را بیازارد، امری که انسان از آن رنجیده و اندوهگین شود
Heartrending
душераздирающий
herzzerreißend
серцерозривний
łamiący serce
令人心碎的
de partir o coração
straziante
desgarrador
déchirant
hartverscheurend
memilukan
مؤلمٌ
दिल दहला देने वाला
שובר לב
胸が張り裂けるような